شب میلادِ تو، میلاد به هم می ریزد
این جهان علی آباد به هم می ریزد
خیره بر بازویِ شاگردِ خودش با بوسه
اشک می ریزد استاد، به هم می ریزد
شب قبل از تو حسینِ تو، شب بعد از تو
سرِ بازوی تو سجاد، به هم می ریزد
چه نیازی ست بپوشید زره و جنگ کنی
به تماشای تو صیاد به هم می ریزد
مثل این رود که از دست تو موجی شده است
کار هر کس به تو افتاد، به هم می ریزد
چون که بُرقَع بگشاید، دلِ آب، آب شود
زلف آشفته کند، باد به هم می ریزد
سین، که شد حرف نهایی حروف عباس
از حسودیش به سین، صاد به هم می ریزد
- چهارشنبه
- 8
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 16:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه