باشم ای كاش كه در حال و هوایت امشب
بشوم ذره ی خاك كف پایت امشب
كاسه در دست گرفتم كه گدایت باشم
نظری كن به گدایت به گدایت امشب
بی پناهم و به امید پناه آمده ام
كه پناهم بدهی زیر عبایت امشب
روزها می گذرد،حسرت من پا بر جاست
كاش می شد بروم كرب و بلایت امشب
همگی اشك به چشمیم و همگی مشكی پوش
چون كه آغاز شده ماه عزایت امشب
توی میدان كه نشد جان به شما بسپارم
كاش در روضه بگردیم فدایت امشب
روضه خوان نیست نیازی... تو بیا تا این كه
خودمان روضه بخوانیم برایت امشب
قاریِ تشنه لب سوره كهفی... ای وای!
می رسد از افق نیزه صدایت امشب
شاعر:مجتبی حاذق
- یکشنبه
- 19
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 7:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه