• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت حضرت علی‌اکبر(ع)-خورشيد بود و جانب مغرب روانه شد

1946
1

خورشيد بود و جانب مغرب روانه شد
چون قطره بود و غرق شد و بى‏كرانه شد
آيينه بود و خورد شد و تكّه تكّه شد
تسبيح بود و پاره شد و دانه دانه شد
يك شيشه عطر بود و هزاران دريچه يافت
يك شاخه ياس بود و سراسر جوانه شد
آب فرات لايق نوشيدنش نبود
با جرعه‏اى نگاه از اينجا روانه شد
عمرى به انتظار همين لحظه مانده بود
رفع عطش رسيد و برايش بهانه شد
آن گيسويى كه باد صبا صبح شانه كرد
با دستهاى گرم پدر ظهر شانه شد
او يك قصيده بود كه در ذهن روزگار
مضمون ناب يك غزل عاشقانه شد

  • یکشنبه
  • 26
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 17:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران