خیال روی تو از سر نمی رود بیرون
نشسته در دل و دیگر نمی رود بیرون
محبت تو ز جانم جدا نمی گردد
چنان که شهد ز شکر نمی رود بیرون
هنوز در دل بشکسته ام امید و صفاست
که آب و رنگ ز گوهر نمی رود بیرون
رسیده جان به لب ای دوست برسرم بازا
که بی تو روح ز پیکر نمی رود بیرون
گدایی در تو برگزیده ام که گدا
به نا امیدی از این در نمی رود بیرون
ز سر گرفت موید سروده دل و گفت
خیال روی تو از سر نمی رود بیرون
شاعر : استاد سید رضا موید
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 8:7
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید رضا موید
ارسال دیدگاه