یا صاحب الزمان
چشمم به راه آمدنت مانده اشکبار
کی میرسی ز ره، همه مقصود انتظار
این جمعه هم مثال همه جمعه ها منم
با این امید ماه رخت گردد آشکار
تنها نه من نشسته براهم برای تو
مشتاق روز آمدنت هست روزگار
تو آخرین ولیِ خداوند قادری
پایان بری خزان بشر را تو ای بهار
خالی سریر پادشهی در دوعالم است
کی می کنی جلوس برآن یکه شهریار
بر شیعه آرزوست که جان در رهت دهد
سردار جیش حق به کفت گیر ذوالفقار
دیگر بس است دوره هجران برای ما
عجل علی ظهورکَ ای نازنین نگار
بیرون بیا دگر ز پس پرده مهدیا
عشاق منتظر که ببینند روی یار
شعر :اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 26
- مهر
- 1398
- ساعت
- 7:19
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه