سلام بر نگاه تو بلند آسمانیام
که از حضیض خاکها به اوج میکشانیام
من ازتبار لحظههای تند سیر زندگی
تو از تبار دیگری بهار جاودانیام
سراسر وجود من پُر است از صدای تو
وجود من فدای تو! بیا به میهمانیام
به ذرّه ذرّه جان من، طلب زبانه میکشد
ولی در این حصارها، اسیر ناتوانیام
رسیدهام به مرگ خود در این غروب واپسین
بیا به چشم من نشین تمام زندگانیام
شنیدهام که میرسی، نشستهام به راه تو
سلام بر نگاه تو بلند آسمانیام
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه