بيا اي محرم رازم، تو بودي شوق پروازم
شده نام تو دمسازم، چه سازم با دلِ زهرا
ز داغت خون جگر گشتم، ببين بي بال و پر گشتم
چو از قبر تو بر گشتم، بدون تو شدم تنها
به روز بي كسي یارم، شدی هر لحظه غمخوارم
مدد كن من گرفتارم، شدم از ماتمت شیدا
بیان بنگر به زهرایت، شده مدهوش رؤیایت
به یاد نور سیمایت، زند ناله كند غوغا
ببین با دخترت گریم، كنار پیكرت گریم
برای كوثرت گریم، كجایی محرم دلها
شكستم با نبود تو، چه خوش بودم ز بود تو
منم مدیون جود تو، به یادت میكنم نجوا
دلم گردیده ویرانه، سرایم گشته غمخانه
من و اشكی غریبانه، من و این ماتم عظما
شاعر : حسن فطرس
- پنج شنبه
- 6
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه