• دوشنبه 3 دی 03


شعر مناجات با خدا -( شفقِ نیلگونِ وقت غروب )

3117

  شفقِ نیلگونِ وقت غروب
رفت خورشیدِ آخر شعبان
همه مردم به بام ها بودند
تا که رؤیت شود مه رمضان
تا که رؤیت شد آن هلال عزیز
همه تکبیر شوق سر دادند
همه تبریک گفته با شادی
از مه نو به هم خبر دادند
مه غفران رسید خسته دلان
ماه رحمت مه صفا آمد
ماه معراج قاب قوسین است
ماه پرواز تا خدا آمد
الغرض روی بام ها همه جا
شادمانی ز دیدن مه بود
همه از جان و دل به استقبال
بر لب خلق حمدُ لله بود   
زین حکایت دلم عجیب گرفت
اشک از دیده ام روان گردید
کوفیان روی بام های بلند
ماه بر نیزه ای عیان گردید
وای از آن شهر و بام های بلند
مردمانی ز مکر و حیله و ننگ
ماه زینب به روی نیزه عیان
منتظر کودکان همه با سنگ
وای از کوفه و دل زینب
دل عمه چقد پریشان است
چشم هایش چه کم فروغ شده
رویت ماه گرچه آسان است
آسمان پر شهاب شد یک آن
دودمانِ حیا چو رفت به باد
سنگی از بام خانه ای آمد
ماه زینب ز روی نی افتاد

 

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 5:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران