من که رو سیاهم یا کریم و یا رب
غرق در گناهم یا کریم و یا رب
سیل اشک و آهم یا کریم و یا رب
گشته سد راهم یا کریم و یا رب
من هر آن چه هستم بنده تو هستم
هر چه عهد بستم ای خدا شکستم
هستی ام ز دستم رفت و وَرشکستم
ده به خود پناهم یا کریم و یا رب
ای خدای سبحان من ز بی نوایی
در بر تو سلطان می کنم گدایی
بر من پریسان کن شها عطایی
چون که بی پناهم یا کریم و یا رب
جز تو کس نداند راز این دل من
عفو تو نماید حل مشکل من
من ز ناتوانی گشته ام زمین گیر
فصل نوجوانی رفت و من شدم پیر
قامتم کمانی شد ز جرم و تقصیر
در طریق راهم یا کریم و یا رب
ز آب دیده شب ها وصف تو ستودم
سر کشیده در هم جمله تار و پودم
آن چه راز دل بود با تو گفته بودم
آرام نگاهم یا کریم و یا رب
شاعر : احمد آرونی
- سه شنبه
- 18
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
احمد آرونی
ارسال دیدگاه