• دوشنبه 3 دی 03

 مهدی نظری

مناجات با خدا -( وقتی سحر به عشق تو بیدار می شوم )

3700
1

وقتی سحر به عشق تو بیدار می شوم
حس می کنم که محرم اسرار می شوم
تنها تویی گره ز دلم باز می کنی
من هم به این دلیل گرفتار می شوم
قربان دست لطف تو ای مهربان خدا
لطفی نکن ببین چقدر خار می شوم
با این امید که تو دوایی به من دهی
روزی هزار مرتبه بیمار می شوم
در این هوای گرم که لب خشک می شود
از ذکر یا حسین چه سرشار می شوم
هر شب به این امید که آقا نشسته است
از خادمان سفره افطار می شوم
گویند توبه جرم مرا پاک می کند
این را سحر به گریه خبر دار می شوم
من را اگر به روضه نیارد هوای دوست
یک عمر اسیر درهم و دینار می شوم
گفتند که تو جرم مرا می خری خدا
من هم به این امید گنه کار می شوم
وقتی گره به کار من افتاد و وا نشد!
آن جا دخیلِ دست علمدار می شوم
امشب مرا ببخش که دارم به اشک و آه
مقتول روضه در و دیوار می شوم
وقتی مدینه می رود این دل، چو مادرم
مجروح زخم تیزی مسمار می شوم

شاعر : مهدی نظری

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 7:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران