وقتی رمضان می چکد از چشم عقیق ات
پیداست که می نوشی و میخانه رفیق ات!
با کعبه ی چشمان تو احرام شگفتی است
دستان تو زمزم و دلی هست غریق ات!
در دامن گل بوی تو پیچیده سحرگاه
تا خانه ی خورشید کشیده ست بریق ات
این باغچه را شور تو آتش به جگر زد
جاری است در این « باغ خدا » روح حقیقت
در آتش ققنوس فقط آینه از توست
در شعله چه گوییم بجز عشق رهیق ات؟
بر سینه بزن تیر و بزن خنجر و شمشیر
صد بوسه بر آن تیر و بر آن چشم دقیق ات!
این حلقه همان حلقه ی پاکی است که خورشید
از تابش آن آمده تا ظهر عقیق ات!
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه