روى تو آفتاب را زير سؤال مى برد
عطر تو مًُشك ناب را زير سؤال مى برد
به انتظار مانده ام چشم بهارى تو را
اشك تو لطف آب را زير سؤال مى برد
و من ميان يوسفان ، هر آن چه جستجو كنم
حُسن تو انتخاب را زير سؤال مى برد
تمام ترسم اين بُود بميرم و نبينمت
فراق تو عذاب را زير سؤال مى برد
و تا سحر نخفته ام در انتظار ديده اى
...خمار تو كه خواب را زير سؤال مى برد
و آن قنوت دست هاى پُر ز مهر تو مَها
دعاى مستجاب را زير سؤال مى برد
شاعر : سید مهدی موسوی
- پنج شنبه
- 20
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید مهدی موسوی
ارسال دیدگاه