شبها پر است از خبر التهاب و درد
در سفره ام نمانده به جز نان و آب و درد
از عکس یادگاری باران و زندگی
انگار اشکهای خودش ماند و قاب و درد
دیگر زمانه یاد گلستان نمی کند
وقتی که گل عجین شده با آفتاب و درد
هاجر غریب و قلب پر از آه و جاده سرد
راه صفا و مروه پر است از سراب و درد
شاعر دلش پر از هیجان تب غزل
شاعر شکست زیر سم شعر ناب و درد
...
تنها تویی دلیل غزلهای ماندگار
تنها تو می پرانی از این قصه خواب و درد
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه