کسی مسیر خدا را به من نشان بدهد
دل سیاه مرا دست آسمان بدهد
درون پیله ی سر در گمی اسیرم آه.
کسی برای پریدن به من توان بدهد
به دشت خیره شدم تا مگر که قاصدکی
نشانه ای به من از یار مهربان بدهد
وکاش طعم غزل های ناسروده ی من
بهار شعر مرا شور ناگهان بدهد!
هزار بیت به وصفش قصیده می خوانم
اگر که بغض گلوگیر من امان بدهد
من از حکایت آشفتگی پرم اما
کجاست او که مرا جرات بیان بدهد؟
همیشه منتظرم تا عزیز خوش خبری
خبر ز آمدن او دوان دوان بدهد
چه سرد مرده ام اینجا...کجاست دستی که
به بند بند وجودم دوباره جان بدهد؟
- پنج شنبه
- 27
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه