چون مـــــاه که در چـــاه به پایان نرسیده
در ســـینۀ او آه بــــــه پـــایـــان نرسیده
هرچند که در پنجــــــــــره منشق شده اما
زیبـــــایی این مــــــــاه بــه پایان نرسیده
تا خواند بزرگ است خدا تیغ به پا خاست
والله که الله... بـــــه پـــــایـــــان نرسیده
تا تیغ به پـا خاست یکی گفت که فزت...
این آیـــۀ کوتـــــــاه بــه پــایـان نرسیده
این سجده پر از لذت وصل است درنگی!
چــــــــون لحظۀ دلخواه به پایان نرسیده
سر در قــــــدم دوست اگــر رفت بدانید !
بعد از ســـر او راه بـــه پـایـان نرسـیده
شاعر : مهدی پرویز
- یکشنبه
- 6
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 7:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مهدی پرویز
ارسال دیدگاه