دل خانه اش آباد شده مهدی جان
از بند غم آزاد شده مهدی جان
لطف و کرمی، تصدقی، محتاجم
امشب که دلت شاد شده مهدی جان
×××
شاعر شده ام تا که قلم بر دارم
از قلب مبارک تو غم بر دارم
آقا تو برای من دعا کن که فقط
در راه رضای تو قدم بردارم
×××
هر بار که از شما سخن شد آقا
روشن دل اهل انجمن شد آقا
از غربتتان همین گمانم کافی ست
که شاعرتان کسی چو من شد آقا
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 16:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه