• دوشنبه 3 دی 03


پروانگی ما چه شده؟

3792
5

پروانگی ما چه شده؟

دردا که مثل ميثم و سلمان نمي‌شويم

سلمان شدن که هيچ، مسلمان نمي‌شويم


وقتی که غرق سستی و جهل و تغافلیم

لبریز استجابت و ايمان نمي‌شويم

 

هر سال چند مصحف زرکوب مي‌خريم

اما انيس و همدم قرآن نمي‌شويم

 

يک عمر بين پيله‌ی تن دست و پا زديم

پروانگي ما چه شده؟ جان نمي‌شويم!

 

بيمار معصيت شده يک عمر نفسمان

همت نمي‌کنيم که درمان نمي‌شويم

 

با اين کوير بخل و حسد خو گرفته ايم

افسوس، رود و چشمه و باران نمي‌شويم

 

رنج و غم تمامي ما بي ملالي است

از غصه‌ی کسي که پريشان نمي‌شويم


در اين زمانه آدميت جان سپرده است

رنجي نبرده ايم، نه! انسان نمي‌شويم


باری ز دوش خلق خدا بر نداشتیم

بيهوده نيست همدم جانان نمي‌شويم


این کوره راه ختم به جنت نمی شود

اینگونه هم قبیله‌ی سلمان نمی‌شویم
 

در محضر امام زمان، لاف مي زنيم

وقتي که يار رهبر خوبان نمي‌شويم


با این حساب کرب و بلا هم شود به پا

قرباني امام شهيدان نمي‌شويم


شاعر : یوسف رحیمی

  • یکشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1390
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ابوالفضل دادا

تحسین
با سلام

شعر زیبا و تاثیر بر انگیزی است
قلمتان پایدار

دوشنبه 17 مرداد 1390ساعت : 03:32

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران