غروب چشمات مادر چرا انقد غم داره
آخه چي شد از گوشِت حنا داره مي باره
درست كه نديدم صدا شو شنيدم 2
تو رو رو خاك نديده بودم كه ديدم 2
بذار طفلت همين جا- بميره مادر من
جاي پاش از رو چادر- نميره مادر من
پاشو تو رو جونِ مجتبي يا امّاه يا امّاه
بسه سيلي اين بي حيا يا امّاه يا امّاه
داغ اين قلبم ديگه تا ابد بي درمونه
دوره امروز اي مادر چقدر راه خونه
بيا جون بابا نشين باز رو خاكا 2
كار اهل مدينه شده تماشا 2
نخور غم، من كه چيزي- نمي گم به بابا جون
من اون رو، رو كه ديدم- ازم رو برنگردون
اينطرفه بيت مرتضي يا امّاه يا امّاه
داري مي ري اي مادر كجا؟ يا امّاه يا امّاه
يادگاريت موند مادر روي ديوار كوچه
كه شدي تو جانباز و من عزادار كوچه
دلم بيقراره چشات سو نداره 2
الهي شونه ي من دووم بياره 2
داره بغضِ غمِ تو- مي بنده را گلمو
غم دست سياهش- گرفته رنگ و رومو
حالا براي غصب فدك يا امّاه يا امّاه
دراومده اشکاي فلک يا امّاه يا امّاه
شاعر : احسان جاودان
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 13:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه