پرگناه آمدم یا الهی رو سیاه آمدم یا الهی
یا الهی
من خجالت زده از تو هستم بر سر کوی لطفت نشستم
گِرد الطاف تو در طوافم مُحرم وادی اعتکافم
گرچه عاصیّ و نامه سیاهم دادی یک بار دیگر تو راهم
قلبم از شعله ها پرشرر شد عمرمن درگناهان به سر شد
ای خدا غفلت آواره ام کرد نفس عمّاره بیچاره ام کرد
هستم ای مهربان عبد رسوا ای خدا کن مرا اهل تقوی
کن مرا اهل نور و سعادت اهل قرآن و ذکر و عبادت
من که بیگانه ام با مناجات هم به توحید و یاسین و صافات
تحفه ای بر من بی وفا ده درد بی دردی ام را شفا ده
یا رب ای خالق حیّ منّان نور دانش به قلبم بتابان
کن عنایت شوم عبد گمنام زینت را قرآن و اسلام
بار الها مرا کن عطایی چون شهیدان شوم کربلایی
مثل جان بر کفان خمینی کن مرا فاطمی و حسینی
آن حسینی که نامت صدا زد بین گودال خون دست و پا زد
آن حسینی که عطشان فدا شد ماه تابنده ی نیزه ها شد
شاعر : حاج امیر عباسی
- چهارشنبه
- 6
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 12:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه