الا که عقده ز دلهاي بسته باز کني
کجا به سائل درگاه خويش ناز کني
به حلقه حلقهي ضريح تو چشم دوختهام
که قفل به دل به کليد نگاه باز کني
تو هيچوقت گدارا نميکني نوميد
تو هيچگاه نبندي دري ک باز کني
به خاکسار درت چشم مرحمت داري
نيازمند درت را تو بينياز کني
بلاي فتنه ز عالم نميشود کوتاه
مگر تو دست بسوي خدا دراز کني
زمين باير دلهاست تشنهي باران
مگر تو رو به مصلي نهي نماز کني
گداي درگه خود را تو آبرو بخشي
ز پا فتاده خود را تو سر فراز کني
بر آستان تو بيچارهتر از من نبود
الا که چارهي بيچارگان تو ساز کني
شنيدهام که تو با اهل سوز داري کار
عنايتي که مرا اهل سوز و ساز کني
اميد عالم و آدم به توست روز جزا
مباد آنکه در آن گير و دارناز کني
شاعر : استاد سید رضا موید
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید رضا موید
ارسال دیدگاه