کيستي؟ اي ماه تابان، کيستي؟
روشناي خلوت جان، کيستي؟
کيستي؟ اي شمع بزم عاشقان
نور جمع غمگساران، کيستي؟
طاقت دلهاي در آتش رها!
راحت جان پريشان، کيستي؟
روح سبز آب، شعر سرخ گل!
عطر گلهاي گلستان، کيستي؟
آيهي سبز نجيب روشني
آشناي راز پنهان، کيستي؟
بوي گل در وسعت جان مني
بوي گل، بوي بهاران، کيستي؟
لالهاي، آيينهاي، يا باوري
آبي گلهاي ايمان، کيستي؟
آفتابي در دل شبهاي تار
يا زلال نور عرفان، کيستي؟
در دل شبهاي بيمهتاب ما
ماه زيباي فروزان، کيستي؟
اي بهارستان سبز باورم!
اي سرود سبز باران، کيستي؟
بهتريني از کرامات خدا
اي نشان لطف يزدان، کيستي؟
اي محمد سيرت! اي مولاي من!
اي ز نسل سبز قرآن، کيستي؟
با تو، ياريهاست هر افتاده را
دستگير درد انسان، کيستي؟
آرزوي جان از غم خستهاي
آبروي هر مسلمان ، کيستي؟
اي دواي درد بيدرمان ما!
اي شفاي داغ هجران، کيستي؟
اين همه هستي ولي در باورم
باز ميخوانم که اي جان! کيستي؟
«نسترن» حيران و سرگردان توست
خود بگو، اي جان جانان، کيستي؟
-------------------------------------------
شاعر : نسترن قدرتی
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 15:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
نسترن قدرتی
ارسال دیدگاه