ای خدا تو می دونی رسوا شدم
حالا که رسوا شدم پیدا شدم
فکر اینم که خدایا چی بگم
غیر تو راز دلم با کی بگم؟
می بینی تو قامت کمونی ام
می بینی رفته ز کف جوونی ام
می بینی خالق من خسته شدم
به در خونه ی تو بسته شدم
می بینی اشک من و آه دلم
می دونی از عمل خود خجلم
چه خوبه جواب آهم بدهی
بگشایی در و راهم بدهی
شاعر: احمد آرونی
- سه شنبه
- 25
- مرداد
- 1390
- ساعت
- 10:38
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه