• دوشنبه 3 دی 03


شعر مدح امام رضا(ع) -( تا عشق بیامد و ز عشقش دم زد )

2767

تا عشق بیامد و ز عشقش دم زد
از زخمه ی عشق او به تن مرهم زد
تا خواست قدم به دل نهد ناگه دل
بانگ علی العرش استوا را دم زد
حق خواست جهان را که ببوسد کف پا
فرمود (کن) و زهی برآن مقدم زد
میخواست نفس کشد که از یک دم او
جیریل دمی گرفت و بر مریم زد
میخواست خرد به شان وی پی ببرد
خود سلسله ی فلسفه را برهم زد
میخواست خدا بسازد از خاک طلا
اکسیر رضا (ع) را به تن آدم زد
جبریل چو رخساره ی نیکویش دید
این بیت بگفت و نعره در عالم زد
لا حول و لا قوه الا بالله
من زار مزاره کمن زار الله
بینی چو حریم آن شه والا را
کن سجده و بوسه ها بزن آنجا را
احرام به عشق بند و شو محرم دوست
لبیک بگو تو مشهد مولا را
شد میکده ی ما همه سقا خانه
بر خیز و به لب رسان می اعلا را
از سنگ بود کعبه همی بی ارزش
آنجا که بود کعبه ی نقره ما را
از بهر گدایی به در شحنه ی طوس
بنگر تو کلیم و آن ید بیضا را
چون زائر آن حریم قدسی گشتی
بشنو ز نبی (ص) برای خود (منا) را
کعبه به تو (لا اله) آموخته است
اینجا تو بیا و نعره زن (الا) را
لا حول و لا قوه الا بالله
من زار مزاره کمن زار الله
ای دل اگر جور زمان بشکستی
آنقدر شکستی که به حق پیوستی
اقرار نمودی به نبوت رسول
دل را به کرامت محمد (ص) بستی
از باده ی ناب مرتضایی خوردی
کردی ز سبوی ایلیایی مستی
گریان حسین (ع) گشتی و طالب دم
از اهل جهان و از جهان بگسستی
بر جعفر صادق (ع) تو بگفتی لبیک
از دام هوای نفس و شیطان رستی
عارف به مقام شاه غربت گشتی
آنگاه تو در حریم وی بنشستی
در جنب خودت ببین جمال مهدی (عج)
گوید به تو (شیعتی) که از ما هستی
لا حول و لا قوه الا بالله
من زار مزاره کمن زار الله

شاعر : محسن قاسمی

  • سه شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 6:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران