• دوشنبه 3 دی 03


شعر مدح و مناجات امام رضا(ع) -( یک شب میان خاطره هایم قدم زدم )

2925
3

یک شب میان خاطره هایم قدم زدم
حال خوشی برای دل خود رقم زدم
بی وقفه از تو گفتم و از عشق دم زدم
گشتی دوباره دور و بر آن حرم زدم
آنجا که در وجب وجبش نور جاری است
آنجا که گوشه گوشه اش آئینه کاری است
در کوچه ها به سمت حرم رهسپارتر
با گام های خسته ولی استوار تر
هنگام وصل آمد و دل بی قرارتر
افتاده باز در طپش بی شمارتر
می دانم آخر این هیجان می کشد مرا
این اشتیاق پر ضربان می کشد مرا
از صحن جامع رضوی پا به پای باد
رد می شوم به زمزمۀ آشنای باد
پر کرده حجم خالی من را صدای باد
این هق هق من است و یا های های باد
مرغ دلم رها شده در باد می پرید
از صحن قدس سمت گهرشاد می پرید
عطر رواق طعنه به بوی بهار زد
پرچم نسیم را به تفاخر کنار زد
نقاره خانه لطف تو را باز جار زد
شب، خیمه بر سر حرمت با وقار زد
فواره ای که اوج تو را مبتلاتر است
در اشک هاش گنبد زیبا طلاتر است
من آن مسافرم که در این شب رسیده ام
با واژه های سوخته از تب رسیده ام
در انعکاس درد محدب رسیده ام
با جام رنج های لبالب رسیده ام
از راه دور خسته و بی تاب آمدم
لب تشنه ام که در طلب آب آمدم
ساقی توئی و باده توئی و سبو توئی
آبی به رنگ عشق توئی آبرو توئی
جلدم، کبوترم، هدفم کو به کو توئی
مقصود من از این همه بق بق بقو توئی
از بام خاطرات حرم جُم نمی خورم
از غیر دست های تو گندم نمی خورم
سر چشمه های این همه ذوق و قریحه، تو
من هم غریب شهر و دیارم، شبیه تو
حالا رسیده ام به کنار ضریح تو
چشم انتظار گوشه ی چشم ملیح تو
امشب اسیر پنجره فولاد کن مرا
از غصه های زندگی آزاد کن مرا

شاعر : سید حسن رستگار

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 4:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران