چشم ها ديده شبي خواب ضريحات آقا
دست ها تشنهي بيتاب ضريحات آقا
اين چه شوقيست به دل فرقهي احبابات را
اين چه شوريست در اصحاب ضريحات آقا؟
اين همه آينه تكثير كدامين عشق است؟
كه نشستهست به محراب ضريحات آقا
روشن از شعشعهي آينه، مرواريديست
در دهان صدف ناب ضريحات آقا
آسمان با همهي كوكب و خورشيد و مَه اش
جاي كردهست در آن قاب ضريحات آقا
باب نور است و حضور است، مگر باب رضات
باب عشق است مگر باب ضريحات آقا؟
ساحل امن نجات است ضريح حرمات
زده ام دست به پاياب ضريحات آقا
مي رود روح بقا تا به فراسوي بهشت
هست پرجاذبه اقطاب ضريح ات آقا
شاعر : کاظم نظری بقا
- سه شنبه
- 26
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 4:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
کاظم نظری بقا
ارسال دیدگاه