(به سبک آه شب غمم سحر ندارد)
آه ای كودك قنــداقه پوشم
بگو چرا طفل خموشم
سـر تـو خم شد سر دوشم
وای وای
آه گرمی بازارم علی جان
ای آخرین یارم علی جان
تنهـا تـرا دارم عـلی جان
وای وای
شرمنده تو هستم دیگر دلم مسوزان
دور دهان خشكت كمتر زبان بگردان
لای لای علی علی جان
******
آه دیگر توان گفتگو نیست
در خیمهها دیگر سبو نیست
ای پسرم دیگر عمو نیست
وای وای
آه چون غنچه تو خشكیدی اصغر
تنهاییام را دیدی اصغر
چرا بـه من خنـدیدی اصغـر
وای وای
خواهـد دلم ببوسم من زیر حنجر تو
ترسم كه تا ببوسم جدا شود سر تو
لای لای علی علی جان
******
آه تو طفل دلبند ربـابی
بگو چرا در پیچ و تابی
گمـان كـنـم تشـنـه آبـی
وای وای
آه یكی شده روز و شب تو
برده عطش تاب و تب تو
چـرا تـرك خـورده لب تـو
وای وای
در خون نشستی و من از پا نشستم علی
چـــرا زدی دست و پا بروی دستم علی
لای لای علی علی جان
******
آه تیر آمده به سویت اصغر
به سوی این گلویت اصغر
گلوی مثل مویت اصـغـر وای وای
آه هستی تو گفتگوی خیمه
ای غنچه خوشبوی خیمه
چسان روم به سوی خیمه
وای وای
بـاور نمیكند كس كه تیر خورده اصغر
هر كس كه دیده گوید شمشیر خورده اصغر
لای لای علی علی جان
شاعر : سید محسن حسینی
- چهارشنبه
- 27
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه