چون یاد کنم از دل سوزان رقیه
سوزد دلم از رنج فروان رقیه
از روز ازل تا به ابد دیده نبیند
شامی چو شب شام غریبان رقیه
آن نیمه شب آرزوی روی پدر داشت
شد رأس پدر زینت دامان رقیه
جان را به فدای سر خونین پدر کرد
جان همه عشاق به قربان رقیه
جان داد اگر گوشه ویران به غریبی
گردیده در جهان واله و حیران رقیه
کاخ یزید و چه شد آن مرد ستمگر
کو کرد جفا این همه بر جان رقیه
نابود شد آن کوکبه و آن جاه و جلالت
امّا بنگر منزلت و شأن رقیه
دادند به او ، نان به تصدّق ولی امروز
خلقند همه ریزه خور خوان رقیه
خود گشت سیه رو به جهان بی سر و سامان
آن کس که به هم زد سر و سامان رقیه
امروز شده مرقد او کعبه جانان
چشم همه باشد سوی احسان رقیه
امروز شده زیب دِهِ دفتر تاریخ
تاریخ کند فخر به عنوان رقیه
امروز به هر جا نگری گشته ز اخلاص
هر بنده ی آزاد ثناخوان رقیه
یا رب به حق خون حسین و غم زینب
بر چشم ترو سینه سوزان رقیه
در دار جهان قسمت ما ساز جوارش
بخشا به جزا جرم محبان رقیه
می زد رقم این شرح غمش را و به دل داشت
خسرو هوس دیدن ایوان رقیه
- شنبه
- 30
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 5:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه