کی می گه تاریکه بقیع ، بقیع و ظلمت دروغه
نباشه هر کسی می گه ، قبر آقام بی فروغه
نور می گیرن آسمونا ، از نور صحن و سرای خاکی
می خوام بمیرم براشـون ، دلم به والله نداره بـاکی
آقام آقام آقام آقام ، غریب شهر مدینه
******
می باره بی قراری از ، حوالی شهر غربت
حرفای نا گفته داره ، عطر و بوی یاس تربت
هر نیمه شب اهـل جنت ، زائر این صحـن بی نشـونند
با چشمایی خیس بارون ، روضه های بیکسی میخونند
آقام آقام آقام آقام ، غریب شهر مدینه
******
تا نیاد آقام از سفر ، خنده به لبها حرومه
به دل من برات شده ، که دوره ی غم تمومه
مهدی میاد و برایِ مادر سادات حـرم می سـازیم
مثل ضریح قشنگ حضرت عباس بهش می نازیم
آقام آقام آقام آقام ، غریب شهر مدینه
شاعر : یوسف رحیمی
- شنبه
- 30
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 13:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه