الا غم تو سوز ناله های من
شراره ی این قلب مبتلای من
عزیز عمه ، ای مولای عالمین
شدی تو مهمان ، در ویرانسرای من
به قتلگه رأست بریده شد وای وای وای وای
ببین پدر قدّم خمیده شد وای وای وای وای
******
چو لاله از داغت پژمرده ام پدر
ز هجر تو زار و افسرده ام پدر
به کودکی همچون پیران شدم ببین
به راه عشقت ، سیلی خورده ام پدر
رسیده عمر من به خاتمه وای وای وای وای
شده رخم نیلی چو فاطمه وای وای وای وای
******
ببین ز خجلت این اشک روان من
همیشه عمّه بوده پاسبان من
برابر انبوه تازیانه ها
تنش سپر بود ، بهر حفظ جان من
مرا ببر که دختر تو ام وای وای وای وای
خجل ز روی خواهر تو ام وای وای وای وای
شاعر : حاج امیر عباسی
- پنج شنبه
- 4
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه