(به سبک بین همه دلبرای دنیا)
خون می باره از چشای خورشید ماه گریه می کرد برای خورشید
پر بود صدای نیزه و شمشیر دیگه نیومد صدای خورشید
روی، نیزه راس حسینِ
عرشِ، غرق در شور و شینِ
وای، امون از این مصیبت
******
گودال پره از نیزه و شمشیر تا چشم می کنه کار پره از تیر
انگاری دیگه کارش تمومه دیگه خواهرش تنها می مونه
خواهر، قدش هلالی شده
ببین، عمه چه حالی شده
وای، امون از این مصیبت
شاعر : حسین ایزدی
- شنبه
- 6
- مهر
- 1392
- ساعت
- 12:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه