(به سبک بعد از چهل روز)
خسته شدم از ، دیدن اون دَر
می خنده بر من ، قاتل مادر
دیگه نمی خوام ، زنده بمونم وقتی که تنهام ، روضه می خونم
یادم نمیره ، ضربه ی سیلی یه قامت خم ، صورت نیلی
آتیش به خونه زدن لگد به در می زدن
مادرم و می زدن
اگر نَمیرم آتیش می گیریم
وای آه و واویلا
******
تنها میذاری ، منو حسن جون
ببین حسینت ، داره میده جون
از این غریبی ، صبرم و بردی ریخت وسط طشت ، خونی که خوردی
با زهر جَعده ، کرده ای افطار میری ز پیشم ، خدانگهدار
ای گریه ی بی صدا در غربت کوچه ها
شد ناله ام وا اخا
کریم طه عزیز زهرا
وای داداش خوبم
******
بعد از پیمبر ، دیگه وفا نیست
در دل مردم ، یکم حیا نیست
تنِ برادر ، شبیه یاقوت شد تیرُ باران ، پیکر و تابوت
حسین گرفته ، عزا دوباره جسم حسن شد ، خونین و پاره
یه روزی هم کربلا گودال خون شد به پا
سر حسین شد جدا
رو نیزه ها رفت پیش خدا رفت
وای عزیز زهرا(س)
شاعر : محمد حسن قمی
- سه شنبه
- 9
- مهر
- 1392
- ساعت
- 13:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد حسن قمی
ارسال دیدگاه