تكان گریه ی سختی به شانه ها دادی
بهانه دست جگرهای چشم ما دادی
اجازه داد نگاهت كه عاشقت باشم
جواز نوكریِ امشب مرا دادی
"حسین" گفتنت آقا؛ دلیل تشنگی است
به لب ز اشكِ غمش كوثر بقا دادی
شکستنی شده ای ! پشتِ بام جای تو نیست
دوباره گوش به دردِ دلِ خدا دادی !؟
اگر چه مقتلتان واژه ی «کلوخ» نداشت
شبیه شیشه زمین خوردی و صدا دادی
غریبی تو، تصاویر اشك رهگذران
بدون حجله به این كوچه ها نما دادی
سه روز پیكرتان را كفن نكرد كسی!
عجب مجال گریزی به كربلا دادی
شاعر : وحید قاسمی
- شنبه
- 13
- مهر
- 1392
- ساعت
- 4:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
وحید قاسمی
ارسال دیدگاه