يا رب از فرط گنه نامه سياهم چه كنم
گر نبخشى زره لطف گناهم چه كنم
بسته گرديده زهر سو به رُخم راه نجات
ندهى گر تو در اين معركه راهم چه كنم
جز تو ما را نبود پشت و پناهى به جهان
بى پناهم ندهى گر تو پناهم چه كنم
يوسف افتاد بچاه از اثر بى گنهى
من زفرط گنه افتاده به چاهم چه كنم
بخشش و لطف تو پاينده تر از كوه بود
من كه ناچيزتر از يك پَرِ كاهم چه كنم
به هدف گر نخورد تير دعايم هيهات
به اثر گر نرسد شعله آهم چه كنم
سايه لطف تو از لطف اگر روز معاد
نشود شامل احوال تباهم چه كنم
كس به روى من «ژوليده» نگاهى نكند
نكنى گر تو هم از مهر نگاهم چه كنم
(ژوليده نيشابورى)
- پنج شنبه
- 19
- آذر
- 1388
- ساعت
- 12:44
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه