اى كه احمد مبتلاى روى توست
خرّمى باغ زهرا بوى توست
اى تمام اهل عالم سائلت
لعن و نفرين خدا بر قاتلت
اى كه علم از تو دو عالم يافتند
از چه رو قلب ترا بشكافتند
دور از رسم مودّت ماندهاند
مردم جاهل يهودت خواندهاند
اشك صادق در غمت جارى شده
گوييا زهر عدو كارى شده
استخوانهاى تو را فرسودهاند
از چه پاهايت ورم بنمودهاند
اى شده رخسار پر نور تو زرد
كى توان درك غريبى تو كرد
باز برخيز اى عزيز مصطفى
گو تو يا زهرا به اميد شفا
آبروى هر دو عالم اسم توست
رخت احرامت كفن بر جسم توست
اى كه امر بر عزا بنمودهاى
از مدينه تا مدينه بودهاى
خون رگهاى بريده ديدهاى
در كنار عمهات رنجيدهاى
آشنا هستى تو با سوز عطش
تشنه بودى خود در آن روز عطش
كام خشك شير خواره ديدهاى
حنجرى را پاره پاره ديدهاى
ناظر آن دستهاى بستهاى
شاهد آن كودكان خستهاى
- دوشنبه
- 15
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه