• دوشنبه 3 دی 03


شعر روز عاشورا -( هر دم در آستانه ی عشقت گدا شدم )

3646
6

هر دم در آستانه ی عشقت گدا شدم
از معصیت رها شدم و با خدا شدم
معجون شیر مادر و اشک عزایتان
بر جان من نشست و به تو مبتلا شدم
آندم که تربت تو به کامم گذاشتند
دلداده ی تو و غم کرب و بلا شدم
با واژه های » بر لب خشکیده ات اسلام »
با ماجرای تشنگی ات آشنا شدم
هر دفعه بر در تو زمین خورده آمدم
در زیر پرچم و علمت باز پا شدم
دیدم که بسته شد در رحمت بر روی من
وقتی بقدر یک نفس از تو جدا شدم
 رویای بیکرانه و شیرین هر شبی
آقای ذره پرور و سالار زینبی
 بر روی برگ برگ غزل جای شبنم است
اشکت به زخمهای دلم مثل مرهم است
زهرا نگاه کرده به من نوکرت شدم
جنس دل و تراشه ی این سینه از غم است
دار و ندارتان همگی خرج من شده
گر جان دهیم پای عزاداریت کم است
اینجا چه خوب باشی و بد راه می دهند
طرز خرید کردن ارباب در هم است
هر ساله شال و بیرق و پیراهن سیاه
چشم انتظار دیدن ماه محرم است
نقش است بر کتیبه ی دل شهر محتشم
)باز این چه شور است که در خلق عالم است)
)مسلم) بگو به فاطمه دل زیردین توست
 این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

 

شاعر : هاشم طوسی

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 3:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران