از کوچیکی توی روضه ت گریه کردم
تو آغوش مادر واست گریه کردم
هرروز روضه خوندم هرشب گریه کردم
عمری از غمای زینب گریه کردم
زمزم تو چشامه!
این اشک و این گریه ها ارث بابامه
چشمام مثل ابره!
این اشکا تنها سرمایه م توی قبره
بال و پر گرفتم...
من مهرت رو با شیر از مادر گرفتم
عشق دلپذیرم...
چی بهتر از این که تو روضه ت بمیرم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
(یا اباعبدالله) ۳
واست بین گودال زهرا گریه کرده
ریگ و رملِ توی صحرا گریه کرده
دنیا گریه کرده عقبا گریه کرده
سنگ و باد و بارون حتی گریه کرده
هامون گریه کرده...
مهدی زهرا واست خون گریه کرده
بدحال گریه کرده...
حتی پیغمبر تو گودال گریه کرده
دلتنگ گریه کرده...
روز عاشورا واست سنگ گریه کرده
عالم گریه کرده...
واست از آدم تا خاتم گریه کرده
صلی الله علیک یا اباعبدالله
(یا اباعبدالله) ۳
از بالای اون تل می دید خواهر تو
(توی شیب گودال ریختن رو سر تو)
حرمتت رو آقا تو گودال شکستن
وایِ من که با پا رو سینت نشستن
ریختن توی گودال
زیر دست و پاشون رفته بودی از حال
یکی حربه می زد
یکی با خنجر به گلوت ضربه می زد
دل و زیرورو کرد
نیزه شو توو دهنِ تو تا فرو کرد
زینب داد می زد آه
کشتن تو رو داداش قُربة الی الله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
(یا اباعبدالله) ۳
تو اوج غریبی کشتنت حسین جان
پیراهن رو کَندن از تنت حسین جان
بچه هات می دیدن چه زجری کشیدن
وقتی زنده بودی رگهات و بُریدن
مقتل گریه کرده
خواهر تنهات روی تل گریه کرده
فرات گریه کرده
زهرا بین گودال برات گریه کرده
رباب گریه کرده
واسه خشکیِ لبِت آب گریه کرده
اصغر گریه کرده
نیزه و شمشیر و خنجر گریه کرده
سبک محمدصادق باقی زاده
شعر بهمن عظیمی
- یکشنبه
- 31
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:8
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه