حتما سرت صلاحِ مرا در نظر گرفت
كز راه آمد و زيتيمان خطر گرفت
مي خواستي كه خود هدفِ سنگها شوي
آري سرت رسيد و ز ما درد سر گرفت
خورشيد در عزاي عظيمت گرفته است؟
يا ماهِ من ز شدّت غم بي خبر گرفت
آقا چرا محاسنِ پاكت تنوري است؟!
در اين يكي دو روزه چه شد اين اثر گرفت
حالا اگر جواب مرا هم نمي دهي
شِكوه نمي كنم ، كه دلم مختصر گرفت
دارد دل يتيمه ي تو آب مي شود
رحمي نما كه فاطمه زخم جگر گرفت
قرآن بخوان كه از تب و تاب نواي تو
وز آيه ي تو خطبه ي غرّاء سر گرفت
تا شام غم پيام ترا مي برم حسين !
نهضت ز كاروان تو اوجي دگر گرفت
منزل به منزل از همه سو داغ ديده ام
اما ز اهل كوفه دلم بيشتر گرفت
زخم زبان و زخم نگاه حراميان
از آل عترت آبرويي مستمر گرفت
هم لقمه نان و هم صدقه نذر كرده اند
هر لحظه كوفه يك روشي تازه تر گرفت
لازم نبود اين همه تحقير اهل بيت
داغ تو خود بخود همه جا را شرر گرفت
حتي دل پيمبر اكرم كباب شد
خون جاي اشك ، دشمن از آن چشم تر گرفت
از مركز حكومت حيدر بعيد بود
از آل مرتضی نفس و بال و پر گرفت
از مردم امام كشِ اينجا چه انتظار
بايد ز كوفه توشه ي بار سفر گرفت
شاعر : محمود ژولیده
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 4:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه