شهید راه داورم ، امیر فوج لشکرم
پناه و پشت لشکرم ، برادرم برادرم
چسان به خیمه رو کنم ، شکایت از عدو کنم
چگونه گفتگو کنم ، که کشته شد برادرم
غریب و بی یار ببین ، عدوی بی شمار بین
زنان داغدار بین ، برادرم برادرم
شکسته شد چرا سرت ، که پاره کرد پیکرت
چه حال داشت مادرت ، برادرم برادرم
بنه به بازویم تو سر ، شکسته شد مرا کمر
سکینه هست منتظر به خیمه دخت مضطربم
چه اکبرم به خون طپید ، سر شکم از بصر چکید
نهال قامتم خمید ، ز داغ روی اکبرم
برادرم برادرم
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه