با یاد خاطره هایم پر شده در شهر غربت ناله هایم
محزون و دلخسته، تنها مرد باقیمانده ی کرببلایم
وای امت کافر رسیدند اشک چشمم را ندیدند جد من را سر بریدند 2
واویلا واویلا
وای از آن دشت پر از خون قتلگاه و نیزه های سر شکسته
می بردند اهل حرم را به زیارت حسین با دست بسته
وای بر سر نیزه سر او روی ناقه خواهر او بین صحرا اکبر او 2
واویلا واویلا
وای از شام، نفرین و دشنام بارش سنگ از روی هر خانه ی شام
می گویند در بین میدان این جماعت گشته اند خارج ز اسلام
وای خطبه های عمه زینب شد به راه دین و مذهب باعث احیای مکتب 2
واویلا واویلا
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 29
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه