ششماهه على به دوش بابش دادند
يك جام از آن باده نابش دادند
چون با لب تشنه حاجت آب نمود
با تير سه شعبهاى جوابش دادند
گربهچشمدلببینیکربلا
***صحـنهایبیندرودیـوار بود
برسرتیریکهبراصغرزدند
***مطمئنمتکهایمسماربود
مزن مرغم به سینه با دو بالت
که دارم در گلو بغضِ ملالت
روم تا که بگیرم قطره آبی
که تا بهتر شود قدری ز حالت
عشق حسین گر همه دم بر سر است
چاره ی هر جیره خورِ حیدر است
آن حجر الاسود والا مقام
مردمکِ چشم علی اصغر است
علی اصغر گلِ نشکفته ی من
الا ای طفل در خون خفته ی من
چرا دشمن به آن تیرِ سه شعبه
نمک زد بر دلِ آشفته ی من
- شنبه
- 4
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه