هر سنگ با تمام توان می رسید آه
خون از سرش به روی زمین می چکید آه
با دستهای بی رمق و تیر خورده اش
یک نیزه را ز سینه خود می کشید آه
افتاده بود روی زمین و از آن طرف
با دشنه ای کسی به سویش می دوید آه
از چِلّه کمان به تنش پیش مادرش
تیری سه شعبه با هیجان می پرید آه
در گیر و دار ضربه به جسم مطهرش
گرگی رسید و پیکر او را درید آه
پیش نگاه اهل حرم بینِ قتلگه
یک هرزه آمد و سر او را برید آه
شاعر : رضا باقریان
- یکشنبه
- ۵
- آبان
- ۱۳۹۲
- ساعت
- ۵:۱
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه