وقتی حسین زخمِ تنش بی شماره شد
دیگر زبانِ خواهر او با اشاره شد
فرقی نمی کند که، به شمشیر یا عصا
فرزند فاطمه بدنش پاره پاره شد
ظهر غروب روزِ دهم دستهای شمر
از گوشهای پاره پر از گوشواره شد
خواهر اسیر و جسم برادر به خاک ماند
مادر رسید و روضه شروعی دوباره شد
شبهای سردِ کوفه به این درد شاهدند
چشم رقیه بعد پدر پُر ستاره شد
شاعر : رضا باقریان
- یکشنبه
- 5
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:13
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه