امن یجیب خواند و همه مطلــبش رسید
لب تشنه ای که باده به داد تبش رسید
معلوم شد که تشنـــــه لبهای تشنه بود
سیراب شدچون که به ساغرلبش رسید
اما میان خیـــمه به نجمه رباب گفت
شکرخدابه دادحسین زینبش رسید
***
وقتی لهیب عشق دلش را فرا گرفت
سوز عطش زبانه زد آتش به پا گرفت
تا نشنوند لشگر کوفه حسین شکست
بغضی نشست بین گلویش صدا گرفت
زانو زد ونشست و شکست و نگاه کرد
زینب رسید و یک طرف آن عبا گرفت
شاعر : صمد علیزاده
- سه شنبه
- 7
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
صمد علیزاده
ارسال دیدگاه