آن آخرین وداع دلم راخراب کرد
اوضاع جنگ وضع حرم راخراب کرد
یک عمردرهوای تو پرمیزدم ولی
یک تازیانه بال وپرم راخراب کرد
این قوم بی حیا سروپا دست و سینه و
اصلا هرآنچه مینگرم را خراب کرد
میخواستم که صبرکنم درمصیبتت
رفتارساربان نظرم را خراب کرد
مشتی که آمدوبه سرم خوردناگهان
اوضاع چشمهای ترم راخراب کرد
از من مخواه از سم اسبان بگویمت
آن صحنه بود روز وشبم راخراب کرد
شاعر : حسین صیامی
- پنج شنبه
- 9
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین صیامی
ارسال دیدگاه