من وارث تمام مصيبات اعظمم
يعني حسين ذبح عظيم محرمم
آنچه بلا به سلسلة انبيا رسيد
من يك تنه بلاكِش هر درد و ماتمم
هفتاد دو رسول الوالعزم با مَنَند
يعني كه خود رسول نبي مكرمم
آن حاجي ام كه حج تمامم حرام شد
صاحب حرم ولي ز حرم رانده اين دمم
چيزي نمانده خواهر من دربدر شود
با اينكه خود پناه تمامي عالمم
معبود من مناي مرا كربلا نوشت
آن حاجي ام كه كُشتة اولاد آدمم
اين كاروان به مقتل عشاق مي رود
من ميزبانِ سائلِ انگشت و خاتمم
نهر فرات تشنة نحر گلوي من
آبي نمي دهند به سقاي زمزمم
از شيرخواره تا به نَوَد ساله بي گناه
پر پر شوند با من و اعضاي درهمم
اين دختران لباس اسيري به تن كنند
يعني حرم ادامه دهد رشتة غمم
همره شويد با من و اين كاروان همه
حالا دهيد تكيه به پهلوي پرچمم
قربانيان من همه از جان گذشته اند
من سيد تمام شهيدان عالمم
آخر كسي به داد دل خيمه مي رسد
يعني به فكر منتقم خود دمادمم
شاعر : محمود ژولیده
- دوشنبه
- 13
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه