قرآن زهرا را به خاک و خون کشیدند
با کام عطشان از حسینش سر بریدند
میون گودال بلا ، به پیش چشم مصطفی
سرش بریده از قفا
فاطمه میگه بنیَّ ، حسین صدا زد اخیَّ
بیا تو گودال الیَّ
حسین غریب فاطمه (3)
******
یک پیکر بی سر کنار قتلگاه است
یک اسب بی صاحب روان در خیمه گاه است
لشگر به خیمه زد قدم ، بالا رود دود از حرم
زهرا می گه وای پسرم
صورت ز خون گشته خضاب ، در زیر برق آفتاب
تشنه لب یک قطره آب
حسین غریب فاطمه
******
شنیدم اسبا از روی تنت دویدن
رو سینه ات حرامیا نیزه کشیدن
تویی که یاور نداری ، شاهی که لشگر نداری
دیگه برادر نداری
تو که به تن سر نداری ، علی اکبر نداری
تویی که مادر نداری
حسین غریب فاطمه
شاعر : محمد مهدی روحی
- پنج شنبه
- 16
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد مهدی روحی
ارسال دیدگاه