ای چشمهایت روشنی ای قصّه ات غم
ای مرکز ثقل تمام گریه هایم
کوچکترین لب تشنه در گهواره ی داغ
حبل المتین اشک در دستان ماتم
در تار و پود بند قنداقت نهان است
سرّ مداوای دم عیسی بن مریم
می سوزم از شرم ترک های لب تو
وقتی که سیرت می کند یک قطره شبنم
تو گریه کردی و ز سمت ناله هایت
آید صدا مثل دو چوب خورده بر هم
ماهی تُنگ خالی دست حسینی
شاید دلی هم بشکند از کلّ عالم
تا قطره ی آبی برای تو بگیرد
کج کرده سر پیش عدو فرزند زمزم
دنیا بمیرد پای این فوّاره ی خون
ای اوج مظلومیّت ماه محرّم
شاعر : علیرضا لک
- دوشنبه
- 20
- آبان
- 1392
- ساعت
- 13:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علیرضا لک
ارسال دیدگاه