ای آشنای زینب ، در خاک و خون چرایی
بگذار بینم ات سیر ، هنگامه جدایی
من می روم شکسته ، با دست و پای بسته
تو روی نی نشسته ، ای نور کبریایی
شوری فکن بر آرد ، ابری که خون ببارد
این انجمن ندارد ، بی روی تو صفایی
خون است کام ام از شب ، محض رضای زینب
زخمی بزن مرتب ، بر تار نینوایی
گرچه سرت بریده ، روی نی آرمیده
داود هم ندیده ، این صوت کبریایی
با قامتی چنین خم ، من مانده ام در این دم
چون از تو دور گردم ، در من نمانده نایی
با من بگو برادر ، اینگونه از چه دیگر
پنهان ز چشم خواهر ، در بین نیزه هایی
من از تو شرمسارم ، چون مرهم ات گزارم
جز اشک خود ندارم ، بر زخم تو دوایی
ای زخم پر ستاره ، با آن گلوی پاره
با من بگو دوباره ، در خاک و خون چرایی
- سه شنبه
- 8
- آذر
- 1390
- ساعت
- 12:29
- نوشته شده توسط
- علی اشرفی راد(عین الدین)
- شاعر:
-
حسن بلبلی
حسن بلبلی
سلام
من حسن بلبلی هستم
ممنون به خاطر زحمات سایت گران قدر
و همچنین ممنونم از استاد مسلم استاد اشرفی عزیز
که من ناقابل روسیاه را مورد لطف قرار دادند
با افتخار لینکتون کردم
و من الله توفیق
اللهم عجل لولیک الفرج
و جعلنا من اعوانه و انصاره
و المستشهدین بین یدیه
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
یاعلی چهارشنبه 9 آذر 1390ساعت : 16:23