• جمعه 7 اردیبهشت 03

 مجتبی صمدی شهاب

شعر غزل اول جلسه ای روز عاشورا -(عاشق شدن غریبیِ ایّام بودن است)

671

عاشق شدن غریبیِ ایّام بودن است 
حیرانی و بدون سرانجام بودن است 

مقصود کعبه کرب و بلا رفتن است و بس 
این حجّ واقعی و در اِحرام بودن است 

بوسه اگر که لب ، نزند بر ضریح یار 
معنی دور بودن و ناکام بودن است 

پُخته شدن ز سوز جگر میشود نصیب 
چشم بدون اشک همان خام بودن است 

*خاموش شد چراغ ، نرو که مسیر حق
با یار خویش ماندن  و همگام بودن است 

دنیا طلب اگر که شدی *اِبن حُرِ شوی
کاین مرزِ خاص بودنت از عام بودن است 

اینجا برای دیده شدن نوکری نکن 
جلوه گری به وادی گمنام بودن است 
  
در این مسیر چون *حُججی ها قدم بنه
که راه وصل غرق در آلام بودن است 

واقف مگر نبود به احکام ذبح ، شمر 
این ادّعایِ خادم اسلام بودن است!؟

از پشت سر برید و به او آب هم نداد 
این روضه داغ سینه ، در اِبهام بودن است 

با قتل صبر و زجر کُشی شد جدا سرش 
این شرح مرغ بِسملِ در دام بودن است 

* اشاره به خاموش کردن چراغ به فرمان امام در شب عاشورا 
* عبیدالله ابن حرّ جعفی که دعوت امام را نپذیرفت
* شهید حججی مدافع حرم 

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 9:17
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران