زن ایستاده که اندوه را الک بزند
به زخم باور دشمن کمی نمک بزند
کنار حجله ی خونین آرزوهایش
عروس، کِل بکشد، شروه نی لبک بزند
دوباره چنگ زند لای زلف های پسر
کنار ناخن او ردّ خون شتک بزند
زنی به وسعت معصوم یک شکیبایی
نشسته بر جگرش زخم ناخنک بزند
و بوسه، خاطره ای داغ می شود از عشق
که روح سبز یقین پشت پا به شک بزند
بچرخ ای سر و برگرد سمت دشمن، آه
نباید این عطش مادرانه لک بزند
و غلت خوردن آن سیب سرخ در میدان
حماسه ای است که تاریخ را محک بزند
شاعر : پروانه نجاتی
- چهارشنبه
- 6
- آذر
- 1392
- ساعت
- 11:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
پروانه نجاتی
ارسال دیدگاه